چکیده:
یکی از پدیدههای مهم در جهان علم و سیاست که با تاریخی نه چندان کوتاه مطرح است، استشراق است که در فارسی به آن خاورشناسی یا شرقشناسی و در انگلیسی orientalism گفته میشود. استشراق عبارت است از: تحقیقات و مطالعات غربیها که در مورد تمدن، فرهنگ، ادیان، آداب، عقاید و رسوم ملل شرق انجام دادهاند. این حرکت از قرن شانزدهم میلادی شروع شده و تاکنون ادامه دارد. انگیزههای تبشیری، استعماری، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و علمی در آن دخیل بوده است. مهمترین میدانهای فعالیت مستشرقین، دانشگاهها، مؤسّسات، کنفرانسها ، تألیف کتابها و صدور مجلّات بوده است و با روشهایی غیرعلمی چون: داوری كردن بر اساس هوی، بزرگنمایی اشتباهات كوچک، ایجاد شبهاتی كه صورت حق را بر بسیاری از مردم میپوشاند. انكار كردن حق تنها با نفی مجرد، دین اسلام و فرهنگ مسلمانان را زیر سؤال بردهاند. آنان به عنوان راهنمایان مبشران مسیحی و استعمارگران خارجی، نخست به شناخت كامل شرق همّت گمارده اطلاعات مهم را برایشان فراهم کردند تا دستیابی به اهدافشان آسان گردد. تألیفات و مطالعات آنها قابل انتقاد است و بر پژوهشگران اسلامی خصوصاً دعوتگران لازم است شبهات آنها را با اصول علمی پاسخ دهند.
کلیـدواژهها: استشراق، غرب، اسلام، جنگهای صلیبی، استعمار
مقدمه:
استشراق یكی از موضوعات مذاهب فکری معاصرا ست و برای دعوتگران اسلامی لازم است از این نهضت آگاهی داشته باشند. اساس این موضوع به اینجا بر میگردد که در تورات و انجیل اطلاعاتی مبنی بر اینکه در آینده پیامبر جدیدی خواهد آمد وجود دارد. همین قضیه پژوهشگران یهودی و مسیحی را بر آن داشته تا در مورد هرکس که مدّعی دین جدید است تحقیق و بررسی کنند و از جهتی دیگر چون اسلام را بهمنزلهی یک رقیب مذهبی تلقی میكردند بیتوجهی به آن میتوانست خطراتی را برایشان بهمراه داشته باشد. در همین راستا همزمان با ظهور اسلام افرادی از این دو آئین و دیگر آئینها به مناطق اسلامی رهسپار میشدند تا در مورد این آئین نو پا به تحقیق بپردازند. همزمان با رشد اسلام و گسترش جامعهی اسلامی و پیشرفتهای علمی و فرهنگی، تحقیقات آنان نیز دچار تغییر و تحوّل شده است.
در سدههای اخیر و درست از زمان پیدایش این ایده كه دریای مدیترانه را وسط جهان میدانستند و جهات جغرافیایی را با آن مشخص میكردند كشورهایی را كه در شرق این دریا واقع شده بود جهان شرق نام نهادند و به طبع آن محقّقان و پژوهشگرانی كه به مطالعاتی در مورد این منطقه پرداخته بودند مستشرق نامیده شدند. با توجه به اینكه قسمت اعظم شرق دریای مدیترانه را مسلمانان تشكیل میدادند به كسانی كه در مورد اینان به تحقیق و بررسی پرداخته بودند نیز لقب مستشرق به خود گرفتند. نظر به اینکه امروزه این دیدگاه در جامعهی اسلامی وجود دارد که فعالیت مستشرقین، یکی از هجمههای فکری بر علیه اسلام و مسلمانان میباشد، بنابراین لازم است دربارهی این نهضت تحقیقاتی صورت گیرد که نوشتن مقالهی حاضر بهعنوان گامی است که در این راه برداشته شده است.
١. تعریف استشراق در لغت و اصطلاح
١.١. تعریف استشراق در لغت:
استشراق واژهای عربی مشتق از کلمهی «شرق» از باب استفعال است و مراد از شرق در اینجا مناطقی است که در شرق دریای مدیترانه واقع شده است. در فارسی شرقشناسی، خاورشناسی و درانگلیسی orientalism گفته میشود. اگرچه واژه orient وeast هر دو به معنای شرق است اما east غالباً به معنی جهت شرقی هرچیز بکار میرود و گاهی ممکن است به معنای «مشرق زمین» استعمال شود و کلمه orient غالباً به معنای سرزمینهای واقع شده در شرق دریای مدیترانه و اروپا است (نک: المورد، منیز البعلبکی؛ فرهنگ حیّم؛ فرهنگ دکترآریانپور) شاید به همین جهت شرقشناسی و مستشرق از کلمه دوم اقتباس شده و اصطلاح Orientalism و Orientalist رواج یافته است؛ البته در ترجمهOrientalism به «شرقشناسی»، اندکی مسامحه وجود دارد؛ زیرا پسوند «al» بر شناخت اشیایی دلالت دارد که «متعلق به شرق» است نه شناخت خود «سرزمین مشرق»، مثل: Oriental به معنی: «مشرقی، آسیایی» مگر آن که مفهوم واژه «شرق» را اعم از سرزمین و همه متعلقات آن بدانیم (نک:زمانی،محمدحسن،مفهومشناسی، تاریخچه و دورههای استشراق، به نقل ازسایت: http://quran- journal.com
اگر شرقیها درمقابل حرکت استشراق حرکتی بنام استغراب (باخترشناسی) داشتند، در این صورت Occidentalism نامیده میشد که متأسفانه چنین حرکتی ندارند گرچه تلاشهای پراکندهای در این باره انجام شده است ولی به پای وسعت کاری خاورشناسان نمیرسد.
٢.١.تعریف استشراق در اصطلاح
استشراق به تحقیقات و مطالعات غربیان در مورد تمدن، فرهنگ، ادیان، آداب، عقاید و رسوم ملل شرق اطلاق میشود اما با توجه به اینکه هدف اصلی آنان آشنایی با طرز فکر و تمدن ملل شرق بود و شکلدهندهی این دو عقاید دینی و تعالیم مذهبی است، بیشتر مطالعات آنان بر دین اسلام متمرکز شد زیرا عمده مردم منطقه شرق معتقد به این دین هستند.
و به بیان بهتر، استشراق به طور خلاصه عبارت از آن دسته از پژوهشهای غربیهاست است كه در خصوص میراث شرق و به ویژه مسایلی مرتبط با تاریخ، زبان، ادبیات، هنر، علوم، عادات و سنن آن انجام میپذیرد. (الصغیر، محمد محسن علی، خاورشناسان و پژوهشهای قرآنی، ترجمه: محمد صادق شریعت، ماهنامه موعود شماره ٧٠).
٣.١.علت اختلاف در تعریف استشراق
جلوههای گوناگونی که در دورههای مختلف تاریخی و مناطق متعدد شرقشناسی موجود است سبب شده که هر نویسندهای برای استشراق تعریفی خاص ارائه نماید که با یافتهها و معلومات خودش منطبق باشد؛ مثلاً «رودی باروت» بر آن است که: علمی است که مختصّ به فقه اللغة و زبانشناسی است و مستشرق انگلیسی «آربری» به تعریف آکسفورد اکتفا کرده که: مستشرق کسی است که در زبانها و آداب و رسوم شرق تبحّر داشته باشد. http://www.madinacenter.com/post.php))
به همین دلیل تعریفهای فراوان و متفاوت از سوی دانشمندان ارائه شده است، به گونهای که برخی کارشناسان استشراق، تدوین یک تعریف دقیق جامع و مانع را برای استشراق محال دانستهاند.
٢.تعریف مستشرق
دانشمندان غربیکه با هدف آشنایی با کشورهای منطقه شرق و دین اسلام که دین غالب مردم این منطقه است و با انگیزههای گوناگون که در مباحث آینده بدانها اشاره خواهیم نمود به مطالعه در مورد اسلام و شرق دست زدهاند. در فارسی خاورشناس یا شرقشناس و در انگلیسی (orientalist) و در عربی مستشرق گفته میشود. (زمانی، محمدحسن، مفهومشناسی، تاریخچه و دورههای استشراق، به نقل ازسایت: http://quran- journal.com))
٣.آغاز پیدایش واژهی استشراق
این واژهOrientalist در آغاز سال ١٧٦٦ م. در موسوعهای لاتینی، درباره «پدر بولینوس» به کار برده شد و یا طبق نظر برخی نویسندگان، سال ١٧٧٩ یا ١٧٨٠ اولین کاربرد را در انگلستان داشته است، سپس در سال ١٧٩٩ به زبان فرانسه و در سال ١٨٣٨ به فرهنگ آکادمی فرانسه و در سال ١٨١٢ م. به فرهنگ آکسفورد وارد میگردد(نک: همان).
٤.نشأت و تطوّر استشراق:
درباره آغاز پژوهشهای غربیان درباره مشرقزمین به طور عام و درباره ادیان این منطقه و دین اسلام به طور خاصّ اختلافنظرهایی وجود دارد و آراء زیر از محقّقین نقل شده است:
١ ـ استشراق همراه با ظهور اسلام در اولین ملاقات بین رسول الله -صلى الله علیه وسلم- و نصـارى نجران، ظاهرشد.
٢ ـ قبل از آن هنگامیکه پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– نمایندگان خود را بهسوی ملوک و امراء به خارج از شبهجزیره عربی فرستاد یا اینکه در دیداری که بین مسلمین و نجّاشی در حبشه اتفاق افتاد و رأی دیگری بر این است که غزوهی مؤته در سال هشتم هجری اولین اصطکاک نظامیآغاز شرقشناسی به شمار میآید.
٣ ـ اولین تلاش و اهتمام به رد کردن اسلام همراه با «یوحنای دمشقی» و کتابی که در آن تلاش کرده بود برای نصاری توضیح دهد که چطوری با مسلمانان مجادله کنند.
٤ ـ جنگهای صلیبی آغاز برخورد عملی بین مسلمانان و نصاری بوده که مسیحیان وادار به شناخت مسلمانان شدند.
٥ ـ آغاز استشراق با تصمیم جلسه «وین» است که خواستار ایجاد کرسیهای تدریس به زبانهای عربی و عبری و سریانی در تعدادی از شهرهای اروپایی مثل پاریس و آکسفورد و غیره شد. شرقشناسی از جمله دکتر مصطفی سباعی به این رأی تمایل دارد.
٦ ـ آراء دیگری هم وجود دارند که برخورد نصرانیها با مسلمانان دراندلس (درزمان حکومت ولید بن عبدالملک اموی درسال٩١هـ) شروع حقیقی برای آشنایی آنها با مسلمانان و اهتمام آنها به علوم اسلامی است و بعضی از مسلمان پیشگام http://www.madinacenter.com/post.php))
نگارنده بر آن است که هیچکدام از این موارد، ابتدای حقیقی استشراق به شمار نمیآیند بلکه میتوان گفت همه اینها زمینههای پیدایش استشراقاند. آغاز حقیقی استشراق که در جهان امروزی غرب وجود دارد از قرن شانزدهم میلادی شروع شده است. که چاپ کتابهای عربی راهاندازی شد و کتابها یکی پس ازدیگری انتشار یافتند. سپس فعّالیّتهای خاورشناسی بعد از تأسیس کرسیهای زبان عربی در تعدادی ازدانشگاههای اروپائی افزایش یافت؛ مثل: كرسی آكسفورد درسال ١٦٣٨ و كامبریدج درسال ١٦٣٢م
و تأسیس انجمنهای علمی مانند انجمن آسیایی بنگالی و انجمن خاورشناسی آمریکا و انجمن سلطنتی آسیایی بریتانیا و غیره، آغاز عمدهای برای شرقشناسی میباشد که در آن عناصر علمی، اداری و مالی جمعآوری شد و در نتیجه نقش مؤثری در تحقیق و آگاهی از عالم و تمدن شرق داشته است اضافه بر اینکه اهداف استثماری و استعماری نیز داشته است.http://www.madinacenter.com/post.php))
لازم به ذکراست که:« یک فرد محقّق به خوبی میداند که غربیها نخستین کسانی نبودند که به مطالعهی تمدنهای دیگر پرداختهاند. بلکه قرنها قبل از ایجاد تمدن غرب، دانشمندان و محقّقان یونانی و شرقی به مطالعه و بررسی فرهنگ جوامع دیگر پرداختهاند. مسعودی (٢٨٧ - ٣٤٨ هـ. ق) یعقوبی (وفات ٢٨٤ هـ. ق) فردوسی (٣٢٩-٤١١ هـ.ق) ابوریحان بیرونی (٣٦٢-٤٤٠ هـ.ق) رشید الدین ابن بطوطه (٧٠٣ – ٧٧٩ هـ. ق) و دیگران در زمینههای فوق بررسیهایی را به انجام رساندهاند که غالب آنها به منظور انتقال و گسترش علم و فرهنگ انجام گرفته است. این دانشمندان بر آن بودند که آداب و رسوم نیکوی سرزمینهای دیگر به هموطنان خود بشناسانند و البته چنین تلاشی در خور ستایش و افتخار است..
از اواخر قرن نوزدهم بنا به دلایلی، مسأله تربیت علمیآموزش یافتگانی که نسبت به مسایل شرق آشنا بوده و دارای نظریهی تخصصی میباشند. به عنوان یک اصل ضروری پذیرفته شد و کرسی درس تربیت کارشناس، اسلامشناس و ایرانشناس در دانشگاهها و مراکز علمی و مؤسسات تحقیقاتی اروپا برقرار و اعطای سمت رسمی مشاوره به آنها رایج گردید.
دانشمندانی مانند آربری انگلیسی (١٩٠٥ – ١٩٦٩ م.) ارپنیوس هلندی (١٥٨٤ – ١٦٢٤ م.) اشتاین اشتایلر اتریشی (١٨٦١-١٩٠٧ م) براون انگلیسی (١٨٦٢-١٩٢٦ م.) ماگلیوث (١٨٥٨ – ١٩٤٠ م.)، پالاسیوس (١٨٧١ـ ١٩٤٤ م.) گلدزیهر یهودی (١٨٥٠ – ١٩٢١ م.) هنری کربن ١٩٠٣ – ١٩٧٩ م.) ویلیام مونت گمری وات مسیحی (تولد ١٩٠٩ م.) ویلفرد مادلونگ(تولد ١٩٣٠ م.)؛ آن ماری شیمل آلمانی (تولد ١٩٢٢ م.) دانش آموختگان مدرسه و دانشگاه و از بنیانگذاران و تلاشگران مراکز تحقیقاتی شرقشناسیاند سالهاست گردهمایی در مؤسسات بزرگ مانند مرکز مطالعات شرقشناسی دانشگاه لیدن، موسسه مطالعات شرقشناسی و آفریقایی دانشگاه لندن و دهها مرکز دیگر با بدیعترین روشها و بهرهگیری از ابزار علمی جدید و دستاوردهای انقلاب صنعتی به تحقیق و مطالعه در این باب مشغولاند.
تحولات دهههای پایان قرن بیستم مانند رشد برخی نهضتها در جهان اسلام، خصوصاً مصر، تحولات پاکستان، رویدادهای افغانستان و به ویژه پیروزی امیدبخش انقلاب اسلامی ایران، چشماندازهای نوینی را در برابر اروپا گشود و سبب رویکرد جدّی و روزافزون به پژوهشهای اسلامی و شرقی شد.
٥.ملیّت مستشرق
مستشرق اغلب به شرقشناسانی گفته میشود که دارای ملیت غربی اروپایی یا آمریکایی باشند، اما از آن جا که جمعی از اسلام شناسان غیر مسلمان کشورهای شرقی مانند چین و ژاپن و هند همگام با اسلامشناسان غربی به پژوهش و داوری مثبت و منفی پیرامون اسلام، قرآن، مسلمانان و ویژگیهای کشورهای اسلامی پرداختهاند و تلاشهای علمی هر دو گروه دارای ماهیت واحد است و از سوی دیگر، آثار علمی هر دو گروه با ملاک یکسان در دستور کار نقّادی اندیشمندان مسلمان قرار گرفته و تفاوت ملیّتی و جغرافیایی آنان هیچ نقشی در نظر آنها ندارد، خصوصیت «غربی بودن» مستشرق جای خویش را به ویژگی «غیر مسلمان بودن» داده است، بر این اساس، برخی نویسندگان مسلمان نام مستشرق را به هر «اسلام شناس غیر مسلمان اعم از غربی و شرقی» گذاردهاند.(مفهومشناسی، تاریخچه و دورههای استشراق)
به هرحال ملیت مستشرق چندان مهم نیست که تابع کجا باشد، بلکه کاری که انجام میدهد مهم است. «فیلیپ حِتّی» عرب مسیحی است ولی یک از مستشرقین به شمار میآید.
٦.محدودهی استشراق
١.٦.محدودهی جغرافیایی استشراق
کوچکترین محدودهی استشراق، در فرهنگ آکسفورد تعریف شده است؛ زیرا این فرهنگ محدودهی جغرافیایی خاور دور، یعنی چین و ژاپن را هدف شرقشناسی قرار داده است؛ از این رو، یکی از معانی رایج Orientalist را انسان ژاپنی و چینی معرفی کرده است:
Person From the Japan or china»»
اما در گستردهترین محدودهی استشراق، تمام کشورهای مشرقزمین و آسیا اعم از خاورمیانه، دور و نزدیک که در شرق اروپا و دریای مدیترانه قرار دارند، اعم از کشورهای اسلامی و غیراسلامی بهعنوان عرصهی شرقشناسی غریبان معرفی شده است، چنان که دیکشنری مفصل دائرة المعارف نیوجرسی آمریکایی چنین تعریف میکند:
The countries to the Ea(st) and SEA of the mediterranean»»
جدیدترین محدودهی جغرافیایی استشراق، جغرافیای دینی است، مستشرقانی که با انگیزهی دینی تبشیری مسیحیت یا یهودیگری و احیاناً با انگیزه استعماری ضد اسلامی، پژوهشهای خاورشناسی را انجام دادهاند، مرزهای جغرافیایی زمینشناسی را کنار نهاده، مرزهای جغرافیای دینی را جایگزین نمودهاند و محدودهی جغرافیایی استشراق را فقط سرزمینهای مسلماننشین دانستهاند.
ماکسیم رودنسون ـ مستشرق بزرگ قرن بیستم استشراق را چنین تعریف میکند:
«اتّجاه علمیلدراسه الشرق الاسلامی و حضارته؛ یعنی جهتگیری علمی برای بررسی سرزمینهای اسلامی مشرقزمین و تمدن آنان.»
گرچه وجود واژهی «الشرق» در این تعریف محدود کنندهی منطقهی جغرافیایی است، از تأکید بر قید «اسلامی» میتوان دریافت که هرجا این ملاک و هدف اسلامشناسی وجود داشته باشد، مقتضای حضور عملیات استشراق در آن جا وجود دارد، بر این اساس، کلیهی سرزمینهای مسلماننشین جهان حتی در آفریقا، اروپا و آمریکا نیز مورد بررسی مستشرقان متأخّر قرار میگیرد، در این صورت، نوع چهارمی از محدودهی جغرافیایی برای استشراق ترسیم خواهد شد.
٢.٦.محدودهی معرفتی استشراق
شرقشناسان در دورانهای مختلف و با گرایشهای متنوّع به مکتبهای متفاوت شرقشناسی، از زاویهها و دیدگاههای گوناگونی به شرق مینگریستند و هر گروه از آنان در موضوعهای خاصی از شرق پژوهش میکردند:
١ـ اطلاعات جغرافیایی و تاریخی شرق
بسیطترین نوع استشراق، بررسی پیرامون تعداد آبادیها، شهرها و روستاهای هر کشور شرقی، رشته کوههای مهم، رودخانهها، دریاها، دریاچههای معروف، نوع کشاورزی، صنعت، معادن، ذخایر و تاریخ گذشته آن سرزمینهاست.
بسیاری از کتابهای مستشرقان دربارهی همین موضوعات نگاشته شده و کهنترین آنها سفرنامههای جهانگردان غربی است که در قرون گذشته به جمعآوری و تدوین و نشر مشاهدات خویش میپرداختند، تعریف پیشین دیکشنری نیوجرسی نیز بیانگر همین تعریف است.
٢ـ زبان، هنر، ادبیات و دیگر ویژگیهای کشورهای شرقی
این بخش از شرقشناسی، افزون بر این که حجم قابل توجهی از فعالیت مراکز استشراق را تشکیل میدهد و رشتهها و دانشکدههای شرقشناسی و زبانها متکفّل آن هستند، مقدمه گریزناپذیری برای تربیت مستشرق و امکان بررسی و پژوهشهای مستقیم مستشرقان در کشورهای شرقی است.
آکسفورد، عمدهی محدودهی معرفی استشراق را «زبان و هنر» شرقیان و سپس دیگر ویژگیهای کشورهای شرقی بیان میکند و مستشرق را چنین معرفی مینماید:
The person who studies the language’arts’etc of oriental countries»»
و دائره المعارف نیوجرسی آمریکایی نیز در یکی از تعریفها، محدوده شرقشناسی را «زبان و ادبیات» شرقیان میداند:
Oriental Languages’ Literature»»
٣ـ تمام علوم، فنون و تمدن شرقیان
این تعریف وسیعترین پهنهی دانش شرقشناسی را نشان میدهد که شامل زبانهای شرقی، دانش جغرافیایی جمعیت شهرها، آبادیهای کشورهای شرقی، نژادها، قبایل، انواع لهجهها، آداب و سنن ملی، تمدن و تاریخ تطوّر تمدن آنان، خرافهها، پیشرفتهای علمی، باورها، ادیان، مذاهب، مکاتب فکری، انواع حکومتها و روحیّات مردم مشرق زمین است.
آنچه امروز مورد نظر عموم مراکز علمی و دانشکدهها و رشتههای تخصصی خاورشناسی در جهان میباشد، همین مفهوم عام و گسترده است.
دائرة المعارف نیوجرسی آمریکا نیز در یک تعریف، همین مفهوم عام (حالات و طرز فکر و اختصاصات مردم مشرق) را مطرح کرده است.
با ملاحظه تعریفهای متفاوت یاد شده، میتوان حدس زد که حرکت خاورشناسی در آغاز شاید فقط اطلاعات جغرافیایی و تاریخی و زبان اقوام شرقی را مورد نظر قرار داده باشد، اما به تدریج همهی شئون فرهنگی اعم از ادیان، مذاهب، باورها، سنتها، مراسم، هنر، ادبیات، گرایشها، قومیتها، تمدنها، حساسیتها و آداب ملتهای مشرق زمین را فرا گرفته است و به همین جهت، به کسی «مستشرق» میگویند که مجموعهای از این اطلاعات یا بخشی از آنها را داشته باشد.
٤ ـ اسلامشناسی
گرچه اسلامشناسی بخشی از دانش عام شرقشناسی است، جمع زیادی از مستشرقان در طول تاریخ هزارساله استشراق و بلکه از قرن هفتم میلادی تا عصر حاضر، پژوهشهای خویش را روی «اسلامشناسی» و بررسی و شناخت قرآن، سنت و احادیث، تاریخ و سیره پیامبر اکرم -صلی الله علیه وسلم- و خلفاء و امامان و پیشوایان مذاهب اسلامی، عالمان برجسته تاریخ اسلام، جنبشهای اسلامی، جمعیتهای مسلمان و مراکز استقرار آنها در سطح جهان، نقاط قوت و ضعف معارف اسلامی اعم از عقاید، فقه، اخلاق، فلسفه و عرفان، عناصر خطرآفرین و جنبشزای معارف اسلامی، نقاط آسیبپذیر دین اسلام و امّت مسلمان متمرکز کرده و به شناسایی و نقد و تحلیل آنها پرداختهاند و استنتاجات خویش را متمرکز ساختهاند.
دغدغهی امروز علمای دینی و دانشمندان مصلح اسلامی و مدافعان دلسوز فرهنگ اسلام دقیقاً شناخت و نقد همین نوع استشراق خاص، یعنی «اسلامشناسی غربیان» است و مقصودشان از «استشراق»ی که در حوزههای دینی و دانشگاههای اسلامی به نقد آن میپردازند، دقیقاً فقط همین نوع استشراق خاص، یعنی شیوهی اسلامشناسی غربیان میباشد؛ به طوری که این واژه اصطلاح خاصی در مجامع علمی اسلامی شده است، برخی نویسندگان و متخصصان استشراق همین تعریف را برگزیدهاند.(مرجع قبلی باتلخیص)
٧.مدارس استشراق
مدارس خاورشناسی براساس اهداف متناسب با مذهب فکری یا دینی منسجم شدهاند که میتوانیم به صورت زیر آنها را تقسیمبندی کنیم.
١ـ مدرسه مسیحی: که به دوشاخه کاتولیک و پروتستان تقسیم میشود. این دو مذهب از نصاری در اعمال و اهداف یکی هستند، گرچه در برخی از آراء مذهبی با هم اختلاف دارند.
٢ـ مدرسه یهودی: این مدرسه اهداف خاصی دارد که در خدمت نقشههای جهانی یهود است و در هرجا که تشکیل شده است در پوششی از نفاق کار میکند و صورت حقیقی خود را پوشانده است.
٣ـ مدرسه عمومی الحادی: کسانی که به این مدرسه گرایش دارند مستشرقین ملحد از غرب هستند؛ اهداف آنها در نشر فکر إلحادی و إقامهی مفاهیم زندگی بر مادیاتی است که منکر وجود خدا میباشد.
٤ ـ مکتب الحادی کمونیسم: خاورشناسان کمونیست به این مدرسه منتسب هستند،که خلاصهی اهداف آنها نشر إلحاد و فکر کمونیستی باهم است و سیاست کلی آنها چنین است که ملتهای مسلمان به صورت تدریجی به این افکار گرایش پیدا کنند.
٨.انگیزهها و اهداف مستشرقین
در اینکه پژوهشگران غربی در شرق دنبال چه بودهاند و چه اهدافی را دنبال میکردند و چه شده که یک غربی عمر و مالش را در راه مطالعات شرقی صرف میکند، صحبتهای زیادی شده؛ برخیها راه افراط پیمودهاند و همه مستشرقان را دارای اهداف شوم میدانند، عدهای هم راه تفریط کرده و همه آنها را دارای روحیهی کنجکاو و تشنگان علم و دانش میدانند. ما در اینجا همهی اهداف ذکر شده را بیان میکنیم، تا اینکه خودمان به دیدگاهی معتدل برسیم.
١ ـ انگیزه دینی یا تبشیری: چون استشراق با راهبان و کشیشان مسیحی شروع شده است و بیشتر مستشرقین مسیحی بودهاند و انگیزه آنها رغبتی بوده که به مسیحیکردن مسلمانان داشتهاند. اینها در جهت طعنه وارد کردن به اسلام و تحریف حقائق آن کوشیدند و اکثر آنها قانع شدند به اینکه اسلام دینی است که شایستگی انتشار ندارد و مسلمانان قومی هستند دزد و خونریز، که دینشان آنها را به لذتهای جسمانی تشویق میکند و آنها را از همه مسائل روحی و معنوی دور میکند. انگیزههای استشراق نزد مبشرین و یاوران آنها همان انگیزههای تبشیر هستند که سعی در تشکیک در دین مسلمانان و نصرانی کردن آنها دارند تا اینکه مطیع دولتهای مسیحی شوند که طمع در استعمار بلاد مسلمین دارند. اینها قرآن را فقط جهت نقد ترجمه کردند که پطرس محترم یکی از آنهاست.
٢ـ انگیزه استعماری: صلیبیها بعداز شکستشان در جنگهای صلیبی، از بازگشت به اشغال سرزمین مسلمانان ناامید نشدند و از تمام جهات به مطالعهی این سرزمینها روی آوردند، ازجمله از جهت: عقیده وآداب و رسوم ،اخلاق، ثروتها، زبانها چیزهایی که مربوط به تاریخ و جغرافیای ملتهاست، تا اینکه از نقاط قوّت آنها اطلاع پیدا کرده آنرا تضعیف نمایند ونیز از مواضع ضعف هم آگاه شوند و آنرا غنیمت شمارند که از آنراه بر مسلمانان تسلط یابند. بنابراین خاورشناسان استعماری مأمور دولتهای استعماری مثل: فرانسه و انگلیس و آمریکا بودند که درباره مشرقزمین و اهالی آن اطلاعاتی را بدست آورند تا نقاط قوت و ضعف را شناسایی کرده و به دست سفارتخانههای حکومتهای غربی بسپارند تا از این راه زمینهی سلطه غرب بر شرق را هموار سازند که «رژی بلاشر و گیپ» از این طیف بودهاند.
٣ ـ انگیزه اقتصادی و تجاری: که این هدف از قرن ١٩و٢٠ ظاهر شد و غربیها که اهتمام زیادی به توسعه تجارتشان و تهیهی مواد اولیه کارخانجاتشان داشتند، چون در عصر شکوفایی بودند به همین دلیل احساس نیاز به سفر در کشورهای اسلامی به آنها دست داد تا اینکه جغرافیای طبیعی، معدن و زراعتهای آنها را بشناسند و بتوانند با شرقیها تعامل خوبی داشته باشند و از ورای این، به فوائد تجاری زیادی دست یابند به همین دلیل مؤسسات مالی وشرکتها هزینههای هنگفتی به محققین میدادند و از آنها حمایت میکردند لذا باحثین غربی دست به تحقیقات زدند.
٤ ـ انگیزههای سیاسی: ازجمله کارهای سیاسی متعدد که مربوط به ملتها و سرزمینهای عالم اسلامی است عبارتند از:
الف ـ ارتباط باسیاستمداران و مذاکره با آنها جهت آشنایی با نظرات و دیدگاههایشان.
ب ـ ارتباط با اندیشمندان و افراد عرصه مطبوعات جهت آشنایی با افکار آنها و واقعیت کشورهایشان.
ج ـ انتشار گرایشهای سیاسی مطلوب دولتهایشان ، در هرجایی که میخواهند پخش شود و مردم را با آن متقاعد سازند.
د ـ ارتباط با مزدوران و أجیرشدهگانشان در بین ملتهای مسلمان که در خدمت اهداف سیاسی آنها هستند.
٥ ـ انگیزههای علمی: گروه اندکی از خاورشناسان با انگیزههای علمی و دوستدار و علاقمند به تمدن امتها و ادیان و فرهنگها و زبانها به مطالعات خاورشناسی روی میآورند. این گروه را خاورشناسان منصف و حقیقتجو مینامند که واقعاً دنبال حقیقت هستند و به همین جهت به همهی مراجع اسلامی مراجعه میکنند و آن را بیان میکنند مثل: «ادوارد سعید» و «هانری کربن» این گروه از مستشرقین به نسبت بقیه در فهم اسلام کمتر دچار خطا وانحراف میشوند چون قصد تحریف و خرابکاری ندارند؛ بنابراین تحقیقات آنها به حقیقت و نیز به منهج علمی سالم نزدیکتر است. تاجائیکه برخی از آنها هم درنتیجهی مطالعه اسلام هدایت شده و ایمان آوردهاند و به امت اسلامی ملحق شدهاند و اینها دچار سختیها و فشارهایی از جانب رجال دین و رجال سیاست در منطقه خود شدهاند. پس هدف این انگیزه، اشباع غریزهی علمی مجرد و کسب معرفت صحیح به امتهایی که علم دارند و دارای فرهنگ و تمدن اصیلاند میباشد؛ ولی اینها هم با وجود اخلاصی که درب حث و مطالعه دارند، از خطا و استنباطات بعید ازحق مصون نمیمانند که این هم یا بخاطر جهل آنها به اسالیب لغت عربی یا جهل آنها به فضاهای تاریخی حقیقی اسلامیاست که آنرا مثل فضای جامعهی خود تصور میکنند و تفاوتهای طبیعی و ذاتی و زمانیای که بین این فضاهای تاریخی مطالعه میکنند و بین عصری که زندگی میکنند، فراموش میکنند.
٦ ـ هدف فرهنگی: از بارزترین فعالیتهای آنها در این میدان: نشر زبانهای اروپائی، محاربه با لغت عربی، آغشته کردن کشورهای عربی و اسلامی با طبیعت فرهنگ غربی.
فعالیت خاورشناسان در این مجال مثل: تأسیس معاهد علمی و تنصیری در کشورهای اسلامی و سعی در نشر فکر و فرهنگ غرب از خلال دانشآموزان و دانشجویانی که در آن معاهد درس میخوانند.

نظرات
بدوننام
01 اسفند 1395 - 12:04اگراستشراق بررسی درباره ملل شرق است ؛ اینکه گفته شده دین غالب این مردم اسلام می باشد منطبق بر واقع نیست و جمعیت غیرمسلمان چین و هند برای رد این مطلب کافی است.
بدوننام
01 اسفند 1395 - 12:08مستشرقین به همه ی تمدن های شرقی بذل توجه داشته اند و همه را مورد مطالعه قرار داده اند از ژاپن و چین تا هند و دیگر کشورهای غیر مسلمان شرق.حتی درباب مردمان جزایر کوچک واقع در اقیانوس آرام نیز به مطالعه همت گمارده اند.
بدوننام
01 اسفند 1395 - 12:15چرا مطالعه ی محققانی چون مسعودی و یعقوبی و بیرونی و ... باعث افتخار و در خور ستایش و به منظور گسترش علم و فرهنگ تلقی می شود اما مطالعات خاورشناسان مغرضانه تلقی می شود؟!چگونه است که مسلمین حق دارند با لشکرکشی به دیگر سرزمین ها به برآورده کردن اهدافشان همت بگمارند اما دیگر ملل نباید چنین کنند؟! شکی نیست که همه ی کسانی که به مطالعه ی تمدن های شرقی یا غربی پرداخته یا می پردازند لزوما نیت های بشردوستانه و متعالی نداشته و ندارند اما برخورد دوگانه و تفاسیر جهت دار و نیت کاوانه با این تلاشها نه منصفانه است و نه ره به جایی خواهد برد.